کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



سالروز جنایت تخریب حرم ائمه بقیع علیهم السلام

شاعر : محمود ژولیده     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : غزل    

بقیع گفتی و دل را دوباره خون کردی            شرارِ غربت و غم را بجان فزون کردی

بـقـیع گـفـتی و شد تـازه داغ دلـهـامـان            مگو که قلب نبی را ز درد، خون کردی


سخن ز غربت و تخریبِ جنتُ الزهراست            دوباره زنده به دوران، غمِ درون کردی

چهار قـبر غـریب و چهـار امام غریب            بقـیع! چگونه تحمل تو تا کنون کردی؟

فـرشتـگـانِ مـقـرب به عـرشِ اعـلا را            مقیم مُضجعِ بی‌سقف و بی‌ستون کردی

بهشت، گوشه‌ای از این قبورِ نورانی‌ست            مرا به جـنّتِ فـردوس رهـنمون کردی

ز دیـده خـون رود و نالـه‌ای حـزین آید            بـیادِ یـاسِ مـدیـنه، که واژگـون کـردی

مدینه گفتی و در شعله سوخت گیسویی            دوباره خـاطرۀ کـوچه را برون کردی

تو دیده‌ای که در آتش، حریمِ زهرا سوخت            به شعله عصمتِ حق را نظاره چون کردی؟

نــبـود بــاورمـان، زیـر پـا رود مــادر            و تو سکوت بر آن دشمنِ زبون کردی!

تو دیده‌ای که لعینی به یاس، سـیلی زد            چـسـان مـلاحـظۀ آتـشِ جـنـون کردی؟

چه بَد معـامـله با یـار کـردی، ای امت            امام را تو رها، خصم را مصون کردی

بپای خـیز مسلـمان! سـپاهِ مهـدی باش!            به کنجِ خیمۀ عزلت چرا سکون کردی؟

: امتیاز

مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه در سالروز تخریب بقیع

شاعر : عطیه سادات حجتی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را            کـی مـی‌کـنـیـم ریـشـهٔ آل سـعــود را؟

یارب! به حق ناقـهٔ صالـح عـذاب کن            نـسـل بـه جـای مـانـدهٔ قــوم ثـمـود را


افـتـاده دسـت ابـرهــه‌هـا خــانـۀ خــدا            سجّیل کو که سر شکـند این جـنود را

چیـزی به غـیر وهـن ندارد نـمازشان            باید شـکـست بر سـر آن‌ها عـمـود را

ای واجب‌الـوجـود ز لـوث وجـودشان            کی پاک می‌کنی همه مُـلک وجـود را

جـده، یـمن، مدیـنه، غـدیر، از قـدیم‌ها            ایـن قـوم مـی‌خـرنـد تـمـام شـهــود را

در آن زمین که نام عـلی گـل نمی‌کند            هـرگـز مـجـوی مـدفـن یـاس کـبود را

کو وارث کسی که در قلعه کنده است            تـا بـشـکـنـد دوبـاره غـرور یـهـود را

اسـفــنـدِ روز آمـدنـش کــور مـی‌کـنـد            یک صبح جمعه چشم بخیل و حسود را

: امتیاز

سالروز جنایت تخریب حرم ائمه بقیع علیهم السلام

شاعر : ولی الله کلامی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ای بقـیع در تو شـکـوه مـدنی می‌بیـنم            نـور پـنهـان نـبـی را عـلـنی می‌بـیـنـم

ای بقیع ای حرم قدس چه آمد به سرت            نه دگر صحن و نه بیت الحزنی می‌بینم


باقر و صادق و سجاد حـسینی هستـند            قـبـر بی‌گـنـبدشـان را حـسنی می‌بـیـنم

یک حرم نیست در این منطقه بر چار امام            بـوده اما سـتم از خـصـم دنی می‌بیـنم

مرگ بر زمرۀ شیطان صفتان دوران            که به هر مجمع شان ما و منی می‌بینم

مرگ بر آل وهاب و همه عـمال فـتن            که در آن‌ها همه پیـمان شکـنی می‌بینم

مـرگ بر آل سـعـود و همه اربابـانش            که در این طایـفه مكـر عـلنی می‌بیـنم

ماجرایی‌ست پُـر از توطئه تاریخ بقیع            ز آن دل شیعه ملـول و محـنی می‌بینم

مــرگ بـر آل امـیّـه فِــرَقِ سـفــیـانـی            نسل آن‌ها بـدتـر از شـمر دنی می‌بینم

مرگ بر داعش و القاعـده و تکفـیری            که در آنـهـا صفـت راهـزنی می‌بـیـنم

این همه ظلم و رجزخوانی این طایفه را            نه ز ایمان نه ز حبّ الوطـنی می‌بیـنم

این صنم‌ها همه زائـیدۀ طغـیانگری‌اند            از پسِ این همه بت، بت‌شکنی می‌بینم

سیصد و سیزده آزاده همین دور و برند            اهل عـرش‌اند ولی من زمـنی می‌بـینم

خواهد آمد بشری که بـشرُ کـیف بشر            گـاه او را عـجـمی گه يـمـنی می‌بـیـنم

پیش، ای اهل یمن، تا حرم قدس رسول            من شـما را همه اخـوان تـنی می‌بـیـنم

خواهد آمد قـمری که قـمرُ کـیف قـمر            زنده از او صد اویـس قـرنی می‌بـیـنم

آری او مهـدی زهـراست همانا او را            عـربـیّ و قـرشـیّ و مـدنـی مـی‌بـیـنـم

خواهد آمد که به آفاق زند پرچـم عدل            زیر پرچم همه مسکین و غنی می‌بینم

می‌رسد پـشت سـرِ پرچـم او پرچـم‌ها            رنگشان سرخ و سفید و چمنی می‌بینم

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمّد قاسمی نوع شعر : توسل وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : تضمین

ناسپـاسی‌ست اگر مـایۀ عارش باشیم            بی تفاوت به غـم ایل و تبارش باشیم
اُف به دنـیا که نشد آیـنه‌دارش باشـیم            با کدام آبـرویی روز شـمارش باشیم


عصرها، منتظر صبح بهارش باشیم

هـر کـسی رابطـه با عـالـم بـالا دارد            دل و دین در گِرُوِ حضرت مولا دارد
دوست از دوست فقط دوست تمنّا دارد            کاروان سحـرش بهر هـمه، جـا دارد
تا که جا هست، چرا گرد و غبارش باشیم؟

درد اینجاست که از بس دل ما بی‌درد است            یازده قرن گذشته‌ست و بیابان گرد است
این همه غم چه به روز دل او آورده‌ست؟            سالها منتظر سیصد و اَندی مرد است
آن قَـدَر مَـرد نبـودیم که یارش باشیم

سر و کارش که به ما مردم خودخواه افتاد            یوسف از جهل خودی ها به تَهِ چاه افتاد
پس به زندان نه به اکراه به دلخواه افتاد            سـال‌ها در پی کـار دل ما راه افـتـاد
یادمان رفت ولی در پی کارش باشیم

گـیرم از لطف به ما نیز کمالاتی داد            فرصتی در پی جـبران خساراتی داد
موقـع گـریه به ما حـال مناجـاتی داد            گـیرم امروز بـه ما اذن ملاقـاتی داد
مرکبی نیست که راهی دیارش باشیم

چه قَدَر گوش نواز است صدای قدمش!            همه گویند که: عشق است صفای قدمش
می‌نویسیم پس از سجده به جای قدمش            ما چرا؟ خوب‌ترین‌ها به فدای قدمش
حیف او نیست که ما میثم دارش باشیم؟

سحری هم دَرِ این خانه به ما جا بدهید            مـژدۀ وصلِ مرا با گُـلِ زهـرا بدهید
گر چه امروز به ما وعدۀ فردا بدهید            هر گه آمـد خـبر رفـتن ما را بـدهـید
به گـمانم که بنا نیست کـنارش باشیم

: امتیاز
نقد و بررسی

شعر فوق تضمین غزل شاعر گرانقدر علی اکبر لطیفیان است؛ شعر تضمین شعری است که شاعر در استقبال از غزل شاعری دیگر برای هر بیت سه مصرع با وزن و قافیه مصرع اول می سراید، دو واقع سه مصرع اول سروده شده شاعر جدید و دو مصرع آخر سرودۀ شاعری است که غزلش تضمین شده است

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

دوست از دوست فقط دوست تمنّا دارد            کاروان سحـرش مال هـمه، جـا دارد

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ وجود کلمه اگر در ابتدای شعر بیانگر شک و تردید است و صحیح نیست لذا لازم بود اصلاح شود

اگـر آمـد خـبـر رفـتـن مـا را بـبـریـد           به گـمانم که بـنا نیست کـنارش باشیم

مناجات با حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : فرزاد نظافتی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

تـنهـاتـرین امـام زمین، مـقـتـدای شهر            تنها، چه می‌کنی؟ تو کجایی؟ کجای شهر؟

وقـتی کـسی برای تو تب هـم نمی‌کـند            دیگر نـسـوز این همه آقا به پـای شهر


تو گـریه می‌کـنی و صدایت نـمی‌رسد            گم می‌شود صدای تو در خنده‌های شهر

تهمت، ریا و غیبت و رزق حرام و قتل            ای وای من چه می‌کشی از ماجرای شهر

دلخوش نکن به “ندبۀ” جمعه، خودت بیا            با این همه گـنـاه نگـیـرد دعـای شهـر

اینـجـا کـسی بـرای تو کـاری نمی‌کـند            فهـمـیده‌ام که خـسته‌ای از ادعای شهر

گـاه از نـبـودنت مـثلا گـریـه می‌کـنـند            شرمنده‌ام! از این همه کذب و ادای شهر

هر روز دیده می‌شوی اما کسی تو را            نشناخت ای غـریـبه‌ترین آشِـنای شهر

جمعه، غـروب… گریۀ بی‌اخـتیار من            آقــا دلـم گـرفـتـه شـبـیـه هـوای شـهـر

: امتیاز

عید سعید فطر

شاعر : ناشناس نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

تا پيك صبا مـژده ز عـيد رمضان داد            او باب چـنان را ز رخ مـاه نشان داد

از آتش دوزخ همه را حضرت جانان            از يُمن چنين روز بكـف خط امان داد


از مرحمت ماه پر از فيض و ضيافت            پـاداش خـداونـد به مـا بـاغ جـنـان داد

بشنو ز خـروس سحر از بام شريعـت            بـر پـيـكـر اين روز به آواز تـوان داد

بر مسلـم و بر مسلمه اين عـيد مبارك            كز نور حضورش طربی بر همگان داد

تا سود و زيان شد عملت را همه ميزان            اين عيد صيامست نشان سود و زيان داد

مقـبـول نمازی‌ست نـيازش بود از پی            خوش آنكه به خيل فـقـرا لقمه نان داد

خورشيد جهان بود همه صُم و صلاتت            كين گونه طراوت به تو و كون و مكان داد

برخيز و به شكرانه اين عيد سماع كن            زيرا رمضان را به تو حق هديه گران داد

اين روزه و اين خمس و زكاتست پريسا            بر پـيکـرۀ مـردۀ اشـعـار تو جـان داد

: امتیاز

دوبیتی های وداع با مبارک رمضان

شاعر : شعرای آئینی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : قالب شعر : دوبیتی

کـم‌کـم غـروب مــاه خـدا دیـده میشـود            صد حیف از این بساط که برچیده میشود

در این بهار رحمت و غفران و مغفرت            خوشبخت آن کسی‌است که بخشیده میشود


********* ناشناس *********

بخـشـید و چه خوب غـرقِ تغـیـیر شدم            مـانـنـد حـصـیـرِ کـهـنـه تـعـمـیـر شـدم

دل کـنـدنـم از مــاه خــدا دشـوار است            بسکه سـرِ این سـفـره نـمک‌گـیـر شدم

********* مرضیه عاطفی *********

مـاه رمـضـان می‌رود و تـوشـه نـدارم            در مـزرعـۀ عـفـو خـدا خـوشـه نـدارم

بـا روزه خــدایـی نـشـدم، بـاز امـیـدی            جز گـریه بر صاحب شش‌گوشه ندارم

********* امیرعظیمی *********

می‌خـواست بهـانه‌ای که پُر نـور شویم            از هـرچه بـدی و غـیـر او دور شـویم
یک مـاه پُـر از فـرصت برگـشـتن داد            یک عـیـد فـرسـتـاد که مـغـفـور شـویم

********* ناشناس *********
فرصت توبه گذشت و گریه می‌بارم هنوز            حسرت اوقات غفلت را به دل دارم هنوز
باز هم جا ماندم و این غافله از ما گذشت            مانده خاری در کف پا و گرفتارم هنوز

********* جوادحیدری *********

فــرصـت خــوب رهــایــی شـد تـمــام            مــاه عــشــق و آشــتــی مــاه صــیــام
ســی شـب مــاه خــدا پــایــان رســیــد            مـــاه شـــوال الـــمــکــرّم شــد پــدیــد

********* سیدرضاراستگو *********

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

در این بهار رحمت و غفران و مغفرت          خوشبخت کسی‌ که بخشیده میشود

مناجات وداع با مبارک رمضان

شاعر : سیدرضا موید نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

رمضان می‌رود و می‌برد از کف دل ما            آن که سی‌روز صفا یافت از او محفل ما

رمضان رفت و دریغا که به امضاء نرسد            طاعـتِ نـاقـصِ مـا، روزه نـاقـابـل مـا


رمضان، عـقده‌گـشا بود گـنه‌کـاران را            وای اگر او رود حـل نشـود مشکـل ما

وای بر ما اگر از این همه نعـمت نبوَد            جز یکی جرعه آب و لب نان حاصل ما

شب عـید است خدایا نـظری بر ما کن            تـا هـدایـت بـشــود زود دل غــافـل مـا

: امتیاز

مناجات وداع با مبارک رمضان

شاعر : جواد حیدری نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

فرصت توبه گذشت و گریه می‌بارم هنوز            حسرت اوقات غفلت را به دل دارم هنوز

باز هم جا ماندم و این غافله از ما گذشت            مانده خاری در کف پا و گرفتارم هنوز


هر چه درمان بود مخصوص ضیافت خانه بود            عافیت بود و شفا هر چند بیمارم هنوز

بعد از آن شب های بهـتر از تمام سالها            در مسیر بندگی ای وای کم کارم هنوز

من نبـودم زیـنت مهـمـانی خـوبـان تـو            هر چه تو بخشیده‌ای من عبد سربارم هنوز

گر چه دارد می‌رود این ماه اما میزبان            باز می‌گوید گنه داری؟ خریدارم هنوز

لحـظه‌ای با ما سرِ یاری اگر داری بیا            اشتیاق دستگـیری از تو را دارم هنوز

تا که من هستم چرا بر دیگران رو می‌زنی            من که قبل از هر که گویی دوستت دارم هنوز

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : غزل

ذکـر لـب انـبـیـاء حـسـیـن عـلیه‌السلام            اعـظـمِ اسـم خـدا حـسـیـن عـلیه‌السلام

فیض دمادم حسین هـستی خاتم حسین            کیست مِنَ المُصطَفی حسین علیه‌السلام


بـال و پـر فـاطـمـه تـاج سـر فـاطـمـه            کـوثـر خـیـرالنـساء حسین علیه‌السلام

ســیــد احــرار او حــیـــدر کــرار او            آیـنــۀ مـرتـضـی حـسـیـن عـلیه‌السلام

خـاتـمۀ پـنـج تـن جـوهـر جـان حـسن            بـرادر مـجـتـبـا حـسـیـن عـلـیه‌الـسلام

مریض احـیـا کـند مُـرده مسیـحـا کـند            تـربت اربـاب مـا حـسـیـن علیه‌السلام

زیارت عرش و حق زیارت این دو است            اکـبـر شـیـرین لـقا حـسـین علیه‌السلام

کـشتی نـوح است او امید ما هست او            وَ مَن اتـاکُـم نَجـی حـسـین علیه‌السلام

نوح خودش در خطر بود به او نوحه گر            داشـت به او الـتـجا حـسین علیه‌السلام

گـفـت امـام رضا گـریـه فـقـط در غـم            پـادشـه کـربـلا حـسـیـن عـلـیه‌الـسـلام

شـعـله زده تا ابـد در دل هـر مـؤمـنی            داغ عـزیـز خـدا حـسـیـن عـلیه‌الـسلام

در غـم او نـاله گر جن و پری و بشر            مـاهی و مـرغ هـوا حسین علیه‌السلام

صـدای زنجـیـرها ذکـر عـلـم گـیـرهـا            چیست به وقت عزا حسین علیه‌السلام

گریۀ ماهورِ رود زمزمۀ چنگ و عود            تـار به شـور و نـوا حسین علیه‌السلام

نوحه سرایش بخوان به ماتمش با فغان            گوشۀ شش گوشه را حسین علیه‌السلام

واعطشا واعـطش غـصۀ سـقا عـطش            حرف لـب مشک‌ها حسین علیه‌السلام

شمر به گودال رفت، فاطمه از حال رفت            عرش صدا زد صدا حسین علیه‌السلام

روبروی خواهرش برید از تن سرش            ذبـح شـده از قـفـا حـسـین علـیه‌السلام

فاطمه! هذا حسین بی‌کس و تنها حسین            مُـرَمِّـل بـالـدّما حـسـیـن عـلـیه‌الـسـلام

: امتیاز

مناجات وداع با مبارک رمضان

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

حـیف که از دست ما مـاه خـدا می‌رود            مـاه مناجـات و نـور، ماه دعـا می‌رود

مـاه سـحـر خـیـزی اهـل صفـا می‌رود            مــاه وصـال عــلــی، مـاه ولا مـی‌رود


ماه خدا رفت رفت، جلوۀ بدرش به خیر

زمـزمه‌های شب و لیـلۀ قدرش به خیر

بـود به روی خـدا، چـشـم تـمـاشـای ما            خواندن جوشن کبیر، صوت دل‌آرای ما

هر شب و هر روز بود، بزم خدا جای ما            زمـزمـۀ افـتـتـاح، سـر زد از آوای مـا

حیف که مانند برق، این مه معبود رفت

دیر ز راه آمد و، خنده زد و زود رفت

مـاه خـداونـد رفـت، مـانـد بـه دل آه ما            دسـت خـداونـدگـار بـود به هـمـراه مـا

نــور بـه افـلاک داد، ذکـر هــو الله مـا            ذکـر هـو اللهِ مـا، اشـک سـحـرگـاه مـا

نـالـۀ العـفـو مـا از رمـضـان دل ربـود

گـاه دعـای سـحـر، گاه ابـوحـمـزه بـود

ز آیـنـۀ دل گـرفت مـاه خـداونـد، زنگ            سلسلۀ زلف وصل، بود سحرها به چنگ

عبد خدا بود و صلح، دیو هوی بود و جنگ            یافت ز خون علی صورت این ماه، رنگ

محـفـل قرب خدا کوی عـلی بود و بس

روی جـمیل خدا روی علی بود و بس

کیست علی؟ کیست؟ کیست؟ سرِّ مگوی خدا            آن‌که هیاهوی اوست، معنی هـوی خدا

دست و زبان گوش و چشم روی نکوی خدا            داشته شصت و سه سال، دیده به سوی خدا

نـور به او مـتکی، خلق به او زنده بود

عـالـم و آدم نـبـود، او به خـدا بـنده بود

: امتیاز

غزل مناجاتی با خداوند کریم و روضه سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : مهدی نظری نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

تو تَـرَحُّـم نکـنی پس که تَـرَحُّـم بکند            تو تَـبَـسُّم نـکـنی پس که تَـبَـسُّم بکـند

پشت هم جرم و خطاهای من بی‌سرو پا            آتـش مـعـصـیـتم را پُـرِ هـیـزم بکـند


همه جا بنـدۀ تو رفـته و ردش کردند            عـاقـبـت آمـده تا بـا تو تـکـلـم بـکـند

تو نگـاهـش نکـنی بار گـناهش او را            آخـرْ انگـشت‌نـمای هـمه مـردم بکـند

خواهش بنده‌ات این است نخواهی محشر            در شلـوغی پسر فاطـمه را گُـم بکند

بـگـذاریـد که این بـنـده بـمـانـد تا که            دوسه خط گریه برای شب سوم بکند

یک‌نفر نیست که در هلهلۀ شام خراب            سیـنه‌اش را سپـر صورت خانم بکند

آنقدر‌ مویِ سرش سوخت درآتش کَم شد            چـادرِ سوخـته‌اش تا به ابد پرچَـم شد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : مربع ترکیب

شکرخدا که عمریست در پشت این درم من            سرمایه دارِ شهرم، مسکین حیدرم من
لـب تـشـنۀ شـراب سـاقـىِ کـوثـرم من            در مکـتـب ولایت شاگـرد قـنـبـرم من


با آب چـاه کـوفـه، اوّل وضو گـرفـتـم
جـارو زدم نـجـف را تا آبـرو گـرفـتـم

بی‌انـتـهـا على بود، بی‌انـتها نجـف شد            تا رو به قبله کردم، قـبله نما نجف شد
در کوچه‌هاش رفتم، معراج ما نجف شد            صوت اذان عاشق، حیّ على نجف شد

یا حیدر است، یاهـو، یا ربّناست حیدر
سوگـند بر پیـمـبر، اسلام ماست حیدر

من آمدم که کـوهِ ایـمان بسازى از من            اى ابر گریه کن تا باران بسازى از من
با درد آمـدم تا درمـان بـسـازى از من            یک بوسه‌اى بده تا سلمان بسازى از من

پیِر هزار ساله در پیش تو جوان است
آواره نیست نوکر تا کهف تو امان است

هر غزوه و نبردى رفت و دلاورى کرد            در سجده سربه زیرى، در جنگ سرورى کرد
خوابید جاى احمد یعـنى پیـمـبرى کرد            ارث از پدر پسر برد، عبّاس حیدرى کرد

در کربلا عمو رفت، سقّاى کودکان شد
قدّ حسین خم شد، با مشک تا روان شد

چشمش به خیمه‌ها بود، تیر سپر که آمد            از روى اسب افتاد، گرزى به سر که آمد
زد زیر گـریـه بابا، دردِ کـمـر که آمد            عـمّه چقـدر لـرزید، داغ شـرر که آمد

برخـیـز اى دلاور، تا حـرمـله نخـنـدد
رفـتـى و شـمـر آمد، دست مـرا بـبـندد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ حرمت اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

زد زیر گـریـه بابا، دردِ کـمـر که آمد            عمّه چقـدر لرزید، سویش نظر که آمد

مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مخمس

تشنه منـم حضرت دریا علی            پست منم عـالی و اعـلا علی

مست مـنم سـاقـی دلـها عـلی            ذکر هر آنکس که بود با علی


لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی

سیـنـه مـا وسـعـت دریـا شده            عشق تو در گوشۀ دل جا شد

هر نفـسـم ذکـر تو مـولا شده            دم عـلـی و بـازدمـم بـا عـلی

لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی

هر که نـشد با عـلی آدم نـشد            حـاتم بی لـطف تو حاتـم نشد

جز تو کسی وصی خاتم نشد            سـرّمـگـو از لب طاهـا عـلی

لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی

بردل ما عشق تو پُر شور باد            چشم بد از مجلس تو دور باد

دیـدۀ مـنـکـران تـو کـور بـاد            کـار غـلامـی تـو بـا ما عـلی

لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی

لعن به دشمنان او واجب است            آنچه به دشمنان او غالب است

عـشق علی بن ابیطالب است            دربه در عـشقـم و لـیلا عـلی

لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی

هرکه محبت تو درسینه کاشت            بر سخنم نقطه صحت گذاشت

نطـفه دشـمنانت ایـراد داشت            دشـمـن آنـم که نـشـد با عـلی

لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی

صحن تو در دیده ما جنّت است            سایه تو بر سر ما رحمت است

لعنت بر دشمن تو نعمت است            ذکـر لبـم هـمیشه هرجا عـلی

لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی

: امتیاز

مناجات مشب قدری با خداوند کریم

شاعر : رضا ابوذری نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

بیا سـنگـینیِ بارِ گـناهـم را نبـین امشب            مقدّر کن برایم بهترین‌ها را همین امشب

برای استجابت فرصتی بهتر نخواهم یافت            گره خورده‌ست احیا با امیرالمؤمنین امشب


تمام عمر با خود، گرمِ جنگی تن به تن بودم            به دیدارت می‌آیم از جدالی سهمگین امشب

پناهِ من همین سجاده و تسبیح و قرآن است            نگاهی کن به این درماندۀ گوشه‌نشین امشب

شب قدر است و جا خوش کرده بغضی در گلوی من            مقـدّر می‌شود آیا برایـم اربعـین امشب؟

به فردایم امیدی نیست، اکنون دستگیری کن            همین حالا، همین حالا، همین امشب، همین امشب

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم

شاعر : مهدی نظری نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

حـال مـنـاجـاتی نـدارم بسکه بـد کـردم            راه خودم را با خـدای خویش سد کردم

یکـسال دنـبـال خـطـاهـای خـودم بـودم            یک مـاه تنها، زندگی‌ام را رصد کردم!


خـیـلی بـرایم مـوقـعـیـت‌ها فـراهـم شـد            چون دیدم از تو دور خواهم گشت، رد کردم

حالا شبیه محـتضر در محضرت هستم            وقتی‌که سقـفِ بر سرخود را لحد کردم

امـروز با شـرمنـدگی رو بَـر تو آوردم            اینـبار باور کن که نفـسم را لگـد کردم

هرچـنـد ناچـیـزنـد امـا در حـضـور تو            این قطره قـطره اشکهـایم را سند کردم

تو آبـرویم را نـبـردی پـیـش این مـردم            هرروز اینها را به نفـسم گوشزد کردم

ای مهـربان‌تر از همه با من، بـبـخـشایم            من خـوب باتو تا نکـردم، باتو بد کردم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

تو آبـردیم را نـبـردی پـیـش این مـردم            هرروز اینها را به نفـسم گوشزد کردم

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ای مهـربان‌تر از همه بامن، حـلالم کن            من خـوب باتو تا نکـردم، باتو بد کردم

مناجات مشب قدری با خداوند کریم

شاعر : مهدی قاسمی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

خانه‌ات آبـاد، ما را قـبل ویـرانی ببخش            نوکر دل مُرده‌ات را، مهربان جانی ببخش

عذرخواهی می‌کنم خیلی خلاصه مختصر            نامۀ جرم مرا امشب که می‌خوانی ببخش


پشت کردم بر تو که بودی مرا پشت و پناه            آمدم در ماه رحـمت، بین مهمانی ببخش

گرچه سفت و سخت بودم بر گناهم پا فشار            یا الـه المـذنـبـین ما را به آسـانی ببخـش

چون تو را پیدا نکردم هر کجا پیدام شد            تو به روی من نیاور خوب و پنهانی ببخش

چنـتۀ من خالی است و کیسۀ عفو تو پُر            دست من خالی‌ست یارب مفت و مجانی ببخش

هرچه می‌خواهی بزن ما را ولی در روز حشر            پیش زهرا و علی من را نسوزانی ببخش

صاحب شبهای قدر و قاضی‌الحاجات من            جان حیدر از گدا رو بر نگردانی ببخش

: امتیاز

مناجات شب قدر با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : توسل وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

غـمت برای دل مبـتـلای من کافی‌ست            رسد همین که به گوشت صدای من کافی‌ست

دوبـاره لــیـلـهٔ قــدر آمـده گـل نـرگـس            بپیچد عطرت اگر در هوای من کافی‌ست


بـیـا و قـدر مـرا بـا خـودت مـقـدّر کـن            اگر بـرای تو باشـم برای من کافی‌ست

غـریب، با هـمه‌ام؛ تا مـقـرب تو شـوم            فـقـط تو باشی اگر آشنای من کافی‌ست

مبـاد آنکـه بـبـیـنـم شـرار قـهـر تـو را            همین که هجر تو باشد سزای من کافی‌ست

مـرا خـدا بـه تـو بـخـشـیـد یـا ولـی الله            رضایت تو بـرای خـدای من کافی‌ست

مریـضم آمدم اشک از غـم عـلی ریزم            که اشک روضه برای شفای من کافی‌ست

شب زیارت و یک یا حسین و قدری اشک            برای تـذکـرهٔ کـربـلای مـن کـافـی‌ست

: امتیاز

مناجات شب قدر با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : توسل وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

می‌خـواهم امشب از خدای لیلة‌القدر            تـا بـازگـردی ای دعـای لیـلـة‌الـقدر

بشـنـو صـدای الـتـمـاس اشک‌ها را            از بـغـض رنـجـور صدای لیلة‌القدر


با دسـت خـالی با تـمـنای ظـهـورت            هر سـال می‌افـتـم به پـای لیـلة‌القدر

ای‌کاش درد دوری خود را بریـزی            در دسـت خــالی گـدای لـیـلـة‌الـقـدر

نقل است روح لیلة‌القدر است زهرا            پس جـان مـا بـادا فـدای لیـلـة‌الـقـدر

ای‌کاش سال بعـد قـرآن سر بگـیریم            بــا زائــران کــربــلای لـیـلـة‌الـقـدر

حال و هوای کوفه گویا کربلایی‌ست            سخت است امشب روضه‌های لیلة‌القدر

: امتیاز

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

خوش آن زبان که شب و روز یاعلی گوید            به هر بهانه سخن گـفت، با عـلی گوید

ز مصطفی که علی دوست‌تر نمی‌یابیم            هـمیشه حضرت بدرالدجی عـلی گوید


نه در زمانِ شهادت، که بعدِ جان دادن            هـنوز فاطـمه، یا مرتـضی عـلی گوید

نه از غدیرِ خُم، آری، ز صبح روز ازل            که تـا قـیـامِ قـیـامـت خـدا عـلـی گـوید

به روزِ بدر و اُحد، روزِ خندق و خیبر            مَلَک مَلَک به فلَک، یک صدا علی گوید

به ذوالفقار قسم، در صف یمین و یسار            عجیب نیست که شیـر خـدا عـلی گوید

حسن به غزوۀ صفین و نهروان و جمل            حـسـین در هـمـۀ کـربـلا عـلـی گـویـد

ز جـبـرئـیل بـپـرسـیـد، خـوب می‌دانـد            که فـطرتِ بـشر از ابـتـدا عـلی گـویـد

قـسم به مادرِ سادات، مـادرم می‌گفت:            که هـفت پـشتِ پـدرهای ما علی گوید

همینکه دست به زانو گرفتم از طفـلی            دل و زبـانـم از آن روزها عـلی گـوید

سرم به سنگِ لحَد هم که می‌خورَد، آنروز            زبانـم از سرِ خـوف و رجا علی گوید

سؤالِ آن دو ملَک، هر چه بود، می‌گویم:            جـواب‌هـای مـرا، با شـما عـلـی گـوید

خَموشم و به جوابِ سئوالِ “مَن رَبُّک            نـمی‌دهـم نـظـری هـیچ، تا عـلی گـوید

شنـیـده‌ام که می‌آیـند، چـارده معـصوم            سـلام می‌دهـم و مصطـفی عـلی گـوید

چقدر امام حسن، سفره‌اش کریمانه است            به هر حسن حسنم، مجـتبی علی گوید

اگـر چه نـوکـرِ نـاقـابـلم، ولـی اربـاب            هـمه حـساب و کـتابِ مـرا عـلی گوید

هـزار مرتـبـه رفـتم، زیـارتِ سـلـطان            هـزار مرتـبه جایش، رضا عـلی گوید

مــدافـعِ پـــسـرِ فــاطــمـه، اگـر بـاشـم            لـبـم به صحـنۀ پـیـکـار، یا عـلی گـوید

: امتیاز

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در شب های قدر

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن قالب شعر : غزل

در شجاعت بی‌نظیر و در سَخا همتا ندارد            از امیـرالمؤمنین بهـتر کسی دنـیا ندارد

هر که محبوبش علی باشد شده محبوبِ خالق            هر که دور از حیدرِ کرّار شد رب را ندارد


او امامَ المُتَّقین عینُ‌الیقین حبل‌المتین است            بی‌عـلی اَلسّابقـونَ السّابِقـون معـنا ندارد

پـارۀ قـلبِ نـبی زهـراست امـا بی‌ولایت            هـیچ مخلـوقی دعـایِ مـادرِ ما را ندارد

هر سپیده می‌دهد خورشید بر مولا سلامی            تا جوابش را نگیرد نور و گرما نا ندارد

لیلة‌القدر است و رزقِ سالِ ما را می‌نویسند            سینه‌زن جز دیدنِ کرب و بلا رویا ندارد

من که حتّی کعبه را با نامِ حیدر می‌شناسم            واژه‌ای غیر از علی در بندگی‌ام جا ندارد

با امیرالمؤمنین حـتماً خـدا را می‌شناسم            وارثِ او می‌رسد از راه این حاشا ندارد

: امتیاز